مغز ما با 100 بیلیون نورون اجازه میدهد تا ما کارهای شگفت انگیز انجام دهیم، از جمله یادگیری چندین زبان یا ساختن سفینه های که بشر را به فضا میبرد، با وجود این همه ظرفیت حیرتانگیز مغز، گاهی اوقات در انجام کارهای روزمره دچار فراموشی میشویم و حتی در تلاش برای بهخاطرآوردن وقایع شخصی زندگی هم دچار مشکل میشویم. حافظه که منبع خاطرات انسان میباشد، آسیبپذیر و قابلتغییر است. هکرهای حافظه باور دارند که میتوانند خاطرات غیرواقعی و نادرست را در ذهن هر انسانی کاشت.
Julia shaw روانشناس مجرمین و متخصص در زمینه حافظه میگوید: خاطراتی که شما تا الان داشتهاید، پر از خطا میباشد. تا آنجا که میتوان گفت خاطره تا حد زیادی توهم است. به دلیل اینکه آگاهی ما از جهان عمیقاً ناقص میباشد. کارکرد مغز ما طوری است که فقط بخش کوچکی از آنچه در واقعیت اتفاق افتاده را به خاطر میآورد. هر زمان که یک خاطره را به یاد میآورید و با جزئیات تعریف میکنید، پتانسیل تغییر آن خاطره را افزایش میدهید، به این معنی که بسیاری از آن جزئیات ممکن است ساخته ذهنتان باشد. به عقیده او با تکنیکهای ذهنی خاطره سازی میتوان خاطرهای را در ذهن کاشت یا به انسان این باور را القا کرد که در گذشته کاری انجام دادهاست، بدون آنکه حتی به انجام آن کار فکر کردهباشد. در ادامه او میگوید: واقعیت چیزی نیست جز برداشت و دریافت شما از واقعیت، ناب و بیدخل و تصرف. دریافت واقعیت تجربهای کاملاً شخصی است. هر روز که شما از خواب بیدار میشوید، آدم جدیدی هستید، چون دریافتتان از واقعیت متفاوت است.
نفوذ به حافظه و کاشت خاطرات میتواند پیآمدهایی جدی برای سیستم قضایی و تعقیب مجرمان داشته باشد. این متخصص میگوید: با هک حافظه میتوان فرد را اقناع کرد که مرتکب جرمی شد که هرگز رخ ندادهاست. او میگوید این کار را انجام میدهد تا نشان دهد که فرآیند بازجویی در دادرسی میتواند خاطرات را تحریف کند. به این ترتیب که شما آنقدر یک موضوع را تکرار میکنید تا تخیل فرد با حافظهاش درهم آمیزد و در نهایت تسلیم تصویری شود که برایش ساخته شدهاست.
وقتی تخیل با خاطره درآمیزد، حافظه تسلیم میشود و درها را به روی نفوذگران میگشاید، در نتیجه تفکیک خیال و واقعیت ناممکن میشود و فرد واقعاً فکر میکند که آنچه به او القا شد، بخشی از خاطرههایش است. همین پدیده میتواند رویدادهایی نظیر «خاطرات ناممکن» را توضیح دهد: وقتی فرد تصور میکند که ذهن و جهانش در تسخیر موجودات فرازمینی است.
برهمین اساس Annelies Vredeveldt متخصص حافظه میگوید: وقتی شما در حال بازجویی از یک شاهد عینی در مورد یک شب تاریک که جرمی در آن اتفاق افتاده هستید، پرسیدن سوالات جزئی مانند “موهایش چه رنگی بود؟” یا “موهایش قرمز بود، اینطور نیست؟” منجر به جوابهای غلط میشود. در این حالت بهتر است اجازه دهیم، ابتدا شاهد عینی به طور کامل واقعه را توضیح دهد. بدون آنکه صحبتهایش را قطع کنیم یا سوالات جزئی بپرسیم. در نهایت پس از پایان صحبت، اگر تمایل به دانستن اطلاعات بیشتر هستیم، خودمان را محدود به پرسیدن چنین سوالاتی کنیم: “می توانید در مورد این واقعه چیزهای بیشتری بگویید؟”چون با این نوع پرسشها شما به حقیقت واقعه نزدیکتر هستید. به این ترتیب فرایند بازجویی کمتر خاطرات را تحریف میکند.
Elizabeth Loftus روانشناس برجسته قرن بیستم و متخصص “خاطره ناممکن” میگوید: در تحقیقی که در ایالات متحده آمریکا انجام گرفت، در مورد سیصد فرد بیگناه اطلاعات جمع آوری شد. سیصد متهمی که به جرمهایی متهم شدند که مرتکب نشده بودند. آنها برای این جرمها به مدت ده، بیست و حتی سی سال در زندان بودند و حالا آزمایش DNA ثابت کردهاست که آنها در واقع بیگناه بودهاند. وقتی این پروندهها رو بررسی کردند، سه چهارم آنها به دلیل خاطره نادرست بودهاست، خاطره نادرست یک شاهد عینی!! به این دلیل که بسیاری از ما فکر میکنیم، حافظه مانند یک وسیله ضبط کننده عمل میکند، به طوریکه بهراحتی اطلاعات را ثبت و سپس فراخوانی و پخش میکند اما مطالعات روانشناسی نشان دادهاست که حافظههای ما بازسازی کننده هستند. آنها بازسازی مجدد انجام میدهند. حافظه مثل یک صفحه ویکیپیدیا کار میکند، میتوانید وارد آنجا شوید و آن را تغییر دهید. این مطالعات نشان میدهد که وقتی شما به افراد در مورد تجربیاتی که ممکن است داشته باشند، اطلاعات نادرست میدهید، میتوانید حافظه آنها را تحریف یا آلوده کنید. حتی بیمارانی که برای درمان افسردگی یا سو هاضمه از روشهایی نظیر تصویر سازی یا گاهی هیپنوتیزم استفاده میکنند، ممکن است خاطرات بسیار عجیب یا نامحتمل را به یاد بیاورند.
در ادامه این متخصص می گوید: بعد از چند دهه مطالعه روی خاطره ناممکن، صرف اینکه کسی به شما واقعه ای را با اطمینان، با جزییات و تمام احساسات بیان میکند، به این معنی نیست که واقعاً اتفاق افتادهاست. ما نمیتوانیم خاطرات درست را بهطور قابل اعتمادی از خاطرات نادرست متمایز کنیم. چنین کشفی باعث شد که من نسبت به اشتباهات روزانه حافظهی دوستان و اعضای خانوادهام بردبارتر باشم و خوب به خاطر داشتهباشم که، حافظه همانند آزادی آسیب پذیر است.
اما از طرفی دیگر، هک کردن ذهن میتواند در جهت مثبت و در راستای درمان هم استفاده شود. به عنوان نمونه میتوان از این تکنیک برای حذف احساسات مرتبط با خاطرات تلخ استفاده کرد و تاثیرات منفی این خاطرات که باعث دگرگونی جسم و روح فرد میشود را با دستکاری و تحریف از بین برد. این بخش از تحقیق بر روی موشهای آزمایشگاهی امتحان شدهاست که در آن دانشمندان دانشگاه MIT با استفاده از نور لیزر، قسمتهایی از مغز موشها را روشن و خاموش کردند. به این ترتیب ترسهای مرتبط با خاطرات بد را از ذهن موشها پاک کردند. متأسفانه این تکنیک تاکنون بر روی انسان آزمایش نشدهاست زیر نیاز به ایجاد یک سوراخ بزرگ در جمجمه است اما غیرممکن نیست.