در گذشتهی نه چندان دور، مردم به تشویق و تمجید فرزندان خود اعتقاد نداشتند، به دلیل اینکه فکر می کردند در بزرگسالی منجر به تکبر و خودخواهی آنها می شود، اما بعد از آن، مربیان و معلمان در بعضی کشورها توسط «جنبش عزت نفس» اغوا شدند، و شروع به ترویج این ایده کردند که بچه ها نیاز دارند موفقیتهای آنها در حد تملق گونه مورد تمجید و تشویق قرار گیرد. «می خواهید که بچه شما موفق بشه؟ به بگویید که باهوش هستی!»حتی ده ها سال بعد نیز هنوز این ایده در بین فرهنگ عمومی پابرجا بود. و مدام به کودکان پیش دبستانی گفته می شد:«می دونی چیه؟ تو واقعا باهوشی!»
هرچند تشویق و نوازش جسمی و کلامی رفتار پسندیدهای است، اما گاهی می تواند اشتباه باشد. چون نوع خاصی از این رفتار می تواند باعث عقب نشینی و در جا زدن کودک شود. مثلاً وقتی دانش آموزان را به خاطر تواناییهای ذاتی نظیر هوش و استعداد تشویق میکنید، آنها به جای اینکه بر روی یادگیری تمرکز کنند، برروی خوب به نظر آمدن تمرکز می کنند.
در سال ۱۹۹۸ دانشگاه استنفورد مقالهای منتشر کرد که در آن Claudia Mueller و Carol Dweck به بررسی «مکانیزم اثر تشویق» بر کارآیی دانشآموزان پرداخته بودند. نتایج این تحقیق، نگرش به شیوهی «انگیزش و تشویق» را نه تنها در حوزهی دانشآموزان و درس و مدرسه، بلکه حتی در حوزهی آموزش و یادگیری سازمانی نیز تغییر داد. در این تحقیق کودکان و دانشآموزان به سه گروه مختلف تقسیم میشدند و در هر گروه، زمانی که دانشآموزان در حل یک مسئله موفق میشدند به شیوهی متفاوتی تشویق میشدند.
شیوهی اول، این بود که به آنها میگفتند: «آفرین. تو خیلی تیزهوش هستی».
در روش دوم زمانی که مسئله حل میشد میگفتند: «آفرین. مسئله را خوب حل کردی» و زمانی که مسئله نادرست حل میشد میگفتند: «نه! مسئله را اشتباه حل کردی».
در سومین روش، به عنوان تشویق گفته میشد: «آفرین! تو تلاش خودت را کردی».
این آزمایش بارها و در شرایط مختلف تکرار شد و نتیجه بسیار جالب بود.
کسانی که به عنوان تشویق از «استعداد و تیزهوشی» آنها تعریف میشد، به تدریج توانمندی «حل مسئله» آنها کاهش یافت. همینطور در صورتی که با حل یک مسئله مواجه میشدند، توانایی آنها در حل مسائل بعدی نیز تحتالشعاع قرار میگرفت. آنها وظایف آسان را ترجیح می دادند. و دوست داشتند در موقعیت رقابتی قرار بگیرند. این گروه از دانش آموز هر چالشی را به عنوان یک آزمون هوش قلمداد می کردند و در صورت شکست ناراحت شده و تلاشی برای بهبود نمی کردند. به دلیل اینکه حس می کردند این شکست مربوط به توانایی ذاتی آنها می شد و غیرقابل تغییر است، اما بهترین نتیجه زمانی حاصل شد که همواره در تشویق، از «میزان تلاش» دانش آموز صحبت میشد. این گروه از دانش آموزان مسائلی که در آن چالش بود رو ترجیح می دادند. علاقمند به یادگیری و راهکارهای جدید برای موفقیت بودند.
Mueller دربارهی دلیل تاثیر منفی تعریف از «هوش» بر روی کارایی و عملکرد انسانها مینویسد: «ما هرگز همیشه برنده نیستیم. همیشه مشکلاتی وجود دارند که حل نمیشوند و نبردهایی هستند که در آنها شکست میخوریم. آنکس که احساس کند موفقیتاش ناشی از هوش بالاست، پس از هر بار شکست، اعتماد به نفس و باور خود را کمی از دست خواهد داد، اما آنکس که احساس میکند موفقیتاش ناشی از تلاش است، هر موفقیت به او انرژی بیشتر میدهد و هر شکست به او یادآوری میکند که باید تلاش خود را افزایش دهد».
والدینی که پس از موفقیت کودک با ذوق به او یادآوری میکنند : «ما فهمیدیم که تو از موفقیت خود حس خوبی داری و تو از تلاشی که انجام دادی نتیجه گرفتی.» کودک را در مسیر درست هدایت نموده اند.
این مطالعات در سالهای 2002 و 2000 توسط گروه دیگری از محققان ادامه یافت و به نتایج تقریباً مشابه رسیدند. از جمله اینکه در حالت کلی نسبت به عملکرد کودکان نباید بی تفاوتی بود. حتی نوع اشتباه تشویق می تواند برای کودکان ایجاد انگیزه کند. هر چند تشویق صحیح که بر اساس تلاش و انتخاب راهکار کودکان است، در مقابلِ تشویقی که بر اساس تیز هوشی آنها باشد، در پیشرفت یادگیری و ایجاد انگیزه موثرتر است.
مطالعات دیگری که در سال 2007 انجام شد نشان داد که کودکان و دانش آموزان حتی اگر شاهد ماجرایی باشند که طی آن دوستان و هم کلاسی های آنها به خاطر تلاش و راهکار تشویق شدند به انجام آن امر بیشتر ترغیب می شوند.
در سال 2013 محققان به این نتیجه رسیدند که، کودکانی که از دوره طفولیت در پروسه تشویق قرار می گیرند، الگوی ذهنی «تو می تونی» را دارند. اما دانش آموزانی که از سن 9 یا 10 سالگی مورد تشویق قرار می گرفتند. این الگوی ذهنی را نداشتند.
اما نکته قابل توجه این است که حتی تشویق و ایجاد انگیزه بر اساس تلاش و راهکار در موقعیت های خاص می تواند باعث آسیب کودکان و دانش آموزان شود.
پیشنهادهای ضروری به هنگام تشویق
1- کودکان و دانش آموزان هر چه بزرگتر می شوند، شخصیت آنها پیچیده تر می شود، ممکن است تشویق شما را به شیوه های منفی تفسیر کنند. برای آنها مهم است که بدانند به چه قصدی مورد تشویق قرار گرفتند. اگر آنها درک درستی از انگیزه کار شما دریافت نکنند، این تشویق را رد می کنند.
2- در تشویق صادق و خاص باشید. تشویق بی قید و شرط و همینطور غیرمنتظره به عزت نفس و رابطه شما با کودک یا دانش آموز آسیب می زند و ممکن هست این حس را به آنها منتقل کند که شما درک درستی از آنها ندارید. لذا پیام ریاکاربودن و عدم صداقت شما را می رساند.
3- تشویق باید بر اساس ویژگی باشد که کودکان و دانش آموزان قدرت تغییر آن را دارند. مانند تلاش یا راهکارهایی که آنها استفاده می کنند. در غیر این صورت آنها در عملکردشان محتاط می شوند از چالشها دوری می کنند و از انجام هر کاری که منجر به شکست آنها شود، می ترسند.
4- از تشویق توصیفی استفاده کنید که استانداردهای واقع بینانه و قابل دستیابی را بیان می کند. به این معنی که صرفاً به او نگویید «خوب است» بلکه برای کودک توضیح دهید که «چرا کار او خوب است؟».
5- در تشویق رفتارهای خاصی که کودک یا دانش آموز به طور مداوم انجام می دهد، مراقب باشید. به طور مثال کودکی که هر شب عادت دارد مسواک بزند و شما هم هر شب او را تشویق می کنید. این کار کم کم انگیزه کودک را کاهش می دهد. مخصوصاً در بچه هایی که بالغتر هستند. در این موارد هرازچندگاه یک تشویق غیر منتظره موثرتر خواهد بود.
6- به هنگام تشویق کودکان یا دانش آموزان عملکرد آنها را با گذشته خودشان مقایسه کنید نه با عملکرد دیگران! چون این پیام به آنها القاء می شود که «هدف تسلط بر مهارت نیست بلکه هدف رقابت با دیگران است.» این نوع تشویق بچه ها را از یادگیری دور می کند.
نتیجهگیری
والدین و مربیان با تشویق صحیح، انگیزه درونی کودکان و دانش آموزان را تقویت نموده و زمینه مسئولیت پذیری و عامل بودن در زندگی را که مهمترین سرمایه برای رشد و پیشرفت او است را در اختیار او قرار خواهند داد و در هنگام شکست ابتدا نیاز است با او همدلی کرد و سپس امیدوار ساختن او از طریق یادآوری این موضوع که تو فرصت خواهی داشت که با تلاش بیشتر به نتیجه لازم برسی و تاکید می کنید که تلاش او و انجام وظیفه اش برای شما مهم است.