چنین حکایت شده که:
در ایران گوشت از قرار هر کیلو دو ریال بوده
روزی قصابی های تهران، سر از خود، گوشت را یک ریال گران کردند.
مردم چون چنین دیدند، عصبانی شدند و به خیابان ها ریخته و بر علیه قصاب ها شعار دادند!
این خبر به گوش مظفرشاه رسید و اعضاء دولت برای آرام کردن مردم از او کمک خواستند!
سلطان صاحب قران فکری کرد و گفت: بروید و به قصاب ها بگویید گوشت را دو ریال گران تر از آنچه خود گران کردهاند، به مردم بفروشند!
عنی هر کیلو گوشت شد از قراری پنج ریال!
مردم چون دیدند قیمت گوشت بالاتر رفته، دوباره به خیابانها ریخته و این بار مغازهها را به آتش کشیدند.
هیئت دولت نزد قبله عالم رفتند و به عرض همایونی رساندند که تدبیر شاه شاهان کارساز نشد و مردم این کردند و آن نمودند!
این دفعه مظفرالدین شاه گفت: حالاً بروید و یک ریال گوشت را ارزانتر کنید! یعنی هر کیلو گوشت شد چهار ریال!
و مردم هم پس از آن، چون دیدند گوشت یک ریال ارزانتر شده، برای سلامتی شاه دست به دعا شدند و در خیابانها نماز شکرانه خواندند!