توضیح: بیوگرافی اولیه خانم گینزبرگ در سال گذشته تهیه و در قضاوت آنلاین منتشر شد. باتوجه به فوت ایشان در هفته گذشته و تبعات آن در فضای رقابت انتخاباتی آمریکا مطالب جدید به آن افزوده و در تاریخ 8 مهر 1399 بروز رسانی شد.
بیوگرافی روث جوان بیدر گینزبرگ، دومین و پیر ترین زن قاضی دیوان عالی آمریکا
پیشینه خانوادگی و تحصیلی
روث جُوان بیدر گینزبرگ در ۱۵ مارس ۱۹۳۳ در خانوادهای یهودی در محله فلت بوش در منطقه بروکلین شهر نیویورک زاده شد.
در کودکی خواهر بزرگش را از دست داد و مادرش که یکی از پشتیبانان او بود، در فاصلهٔ کوتاهی پس از پایان دبیرستان گینزبرگ، چشم از جهان فروبست.
پیش از آغاز تحصیل در مدرسه حقوق هاروارد در دانشگاه هاروارد، جایی که یکی از معدود زنان در کلاس خود بود، با مارتین دی. گینزبرگ در همان دانشگاه ازدواج کرد و بعدها دارای دو فرزند پسر و دختر شدند.
پس از ازدواج در حالی که مادر شده بود، درس حقوق خواند و توانست به عنوان شاگرد اول دانشکده کزنل در سال ۱۹۵۴ فارغ التحصیل و مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد.
روث گینزبرگ در سال ۱۹۵۶ در حالی به مدرسهٔ حقوق دانشگاه هاروارد و کمی بعد به مدرسهٔ حقوق دانشگاه کلمبیا در نیویورک رفت که زن ها به قاضی شدن اصلا فکر نمی کردند و وکالت هم رویایی دور بود اما وی توانست نخستین زنی باشد که برای نشریهٔ حقوق هر دو دانشگاه کار کرد.
او بخشی از دوران تحصیلش را برای همراهی با همسرش در دانشگاه کلمبیا می گذراند و به عنوان شاگرد اول فارغالتحصیل شد و به استادی دانشگاه پرداخت. او استاد دانشکده حقوق دانشگاه راتگرز و دانشگاه کلمبیا بود و به عنوان یکی از معدود زنان در رشته خود، آئین دادرسی مدنی تدریس میکرد.
همچنین زمانی که او در دانشگاه استخدام می شد متوجه می شود که بر اساس مقررات، او حقوق کمتری نسبت به همکاران مرد خود دریافت خواهد کرد، چرا که شوهری دارد که شغل و درآمد بالایی دارد. در نهایت او می پذیرد تا در دانشگاه تدریس داشته باشد و رویای وکالت را برای همیشه کنار بگذارد.
با اینکه شاگرد اول بود نمیتوانست کار پیدا کند. خودش میگوید:
او پس از بارداری، در محل کار، جایگاه خود را از دست داد و به جای پایینتری فرستاده شد زیرا در دهه ۱۹۵۰ (میلادی) تبعیض علیه زنان باردار قانونی بود. به خاطر همین تجربه، بارداری دومش را از کارفرمای خود پنهان کرد.
سال ۱۹۶۳ گینزبرگ استاد مدرسه حقوق راتگرز شد. کلاس حقوق و زنان او یکی از نخستین درسهای دانشگاهی در این حوزه بود و پروژهٔ حقوق زنان را در اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا (ACLU) راه انداخت.
در اوایل دهه ۶۰ که به عنوان دستیار تحقیق به سوئد می رود از تغییراتی که در وضعیت زنان انجا می بیند الهام می گیرد و مجموع این عوامل سبب می شود تا او تمرکز خود را بر بحث زنان و حقوق گذاشته و در سال ۱۹۷۰ یکی از مولفین اولین کتاب درسی دانشگاه حقوق با موضوع تبعیض جنسیتی بود.
در سال ۱۹۷۳ مشاور حقوقی اصلی این اتحادیه شد و با پروندههای تبعیض جنسیتی در دادگاهها فعالیت میکرد.
تلاشهای آکادمیک روث بسیار ارزشمند و مستمر بوده است اما نقش وی از آنجایی در مبارزات جنبش زنان پررنگ می شود که او تصمیم می گیرد تا در دادگاه های آمریکا موضوع تبعیض «بر مبنای جنس» را به چالش بکشد. فیلم مستند این بخش از زندگی او را به تصویر می کشد.
روث موفق می شود تا برای اولین بار رأیی از دادگاه عالی آمریکا بگیرد که در آن تبعیض جنسیتی خلاف قانون اساسی آمریکا اعلام می شود. تلاشی که تا پیش از آن بارها و بارها با شکست مواجه شده بود.
قاضی دادگاه استیناف
در زمان اشتغال به استادی و مشاوره حقوقی اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا بود که کم کم موفقیت و شهرتش بیشتر شد تا این که رئیس جمهور جیمی کارتر که تلاش میکرد ترکیب دادگاههای فدرال را از یکدستی مردان سفیدپوست در بیاورد، در سال 14 آوریل 1980 وی را به سمت قاضی دادگاه استیناف (دادگاه تجدیدنظر) حوزه ناحیه کلمبیای ایالات متحده آمریکا که پس از مرگ قاضی هارولد لونتال خالی شده بود، معرفی شد.
گینزبرگ در ۱۸ ژوئن ۱۹۸۰ توسط مجلس سنای ایالات متحده آمریکا تأیید شد و بعداً همان روز کمیسیون خود را دریافت کرد.
دوره خدمت گینزبرگ در دادگاه استیناف تا ۹ اوت ۱۹۹۳ که برای مقام دیوان عالی ایالات متحده انتخاب شد ادامه داشت و پس از وی دیوید اس. تاتل جایگزین او شد.
گبنزبرگ در دادگاه استیناف در یکی از پرونده های معروف از افرادی که در حوزه محیط زیست فعالیت می کردند، حمایت کرد.
او در زمان حضور خود به عنوان قاضی در ناحیه کلمبیا بیشتر با همکاران خود از جمله محافظهکاران رابرت بورک و انتونین اسکالیا اتفاق نظر مییافت.
حضور وی در دادگاه، شهرت وی را به عنوان «حقوقدانی محتاط» و «معتدل» به دست آورد.
قاضی دیوان عالی کشور
دیوان عالی ایالات متحده آمریکا به عنوان بالاترین مرجع قضایی آمریکا است که متشکل از ۹ قاضی است. قضات آن توسط شخص رئیس جمهوری به سنا معرفی میشوند تا صلاحیت آنها را بررسی و رای اعتماد نهایی را به آنها دهد و به عنوان قاضی این دیوان منصوب شوند.
انتصاب آقضات دیوان عالی صورت مادامالعمر است مگر اینکه خود کنارهگیری کنند یا سنا آنها را برکنار کند.
در حال حاضر ۵ قاضی از ۹ قاضی دیوان عالی گرایشات محافظهکارانه دارند. دو نفر از آنها را دونالد ترامپ بعد از ورود به کاخ سفید منصوب کرده است.
روث جوان بیدر گنیزبرگ در 9 اوت سال 1393 از سوی بیل کلینتون برای بالاترین کرسی قضاوت نامزد احراز سمت قاضی دیوان عالی امریکا برای نشستن بر یکی از 9 صندلی دیوان عالی آمریکا به سنا شد و پس از تأیید سنا در ۱۰ اوت ۱۹۹۳ آغاز به کار کرد.
روث گینزبرگ، دومین زن قاضی دیوان عالی آمریکا پس از سندرا دی اوکانر، به عنوان قاضی ارشد لیبرال دیوان عالی آمریکا شناخته میشد. قاضی پیشروی که پیوسته در برابر قاضیان مرد، به ویژه مردان محافظه کار منصوب جمهوری خواهان ایستاد. زنی مصمم که هیچگاه اجازه نداد دست ردزن هایی دنیای مردانه حقوق و قضا، مانع پیشرفت او شود یا از پافشاری او به حضور زنان در مهمترین نهادهای تصمیم گیری بکاهد.
قریب به 26 سال سمت فوق را داشت و در تمام این سال ها علیرغم گذراندن دوران بیماری سخت سرطان هرگز یک جلسه از جلسات بحث دیوان را از دست نداده است و اكنون پيرترين قاضي دیوان عالی ایالات متحده آمریکا بحساب ميآيد.
گینزبرگ سال 2018 در مصاحبهای گفت:
معروف است روث گینزبرگ در پاسخ به پرسشی در مورد این که از دید او چند قاضی زن در دیوان عالی کافی است گفت:
همه 9 قاضی باید زن باشند. بعضی خیلی تعجب می کنند وقتی این پاسخ را می دهم ولی چطور وقتی برای دهه ها 9 مرد قاضی بودند هیچ کس آن را تعجب نمی داسنت!
کینزبرگ دو سال قبل در دفتر خود تعادلش را از دست داد و بر زمين افتاد. در اين حادثه سه دنده گينزبرگ دچار شكستگي شد. گرچه او وعده داده كه تا 5 سال ديگر در سمت خود باقي بماند؛ حادثه رخ داده موجب نگراني دمكراتها در جامعه آمريكا شده است. همچنین پس از جراحی غده سرطانی از بیمارستان مرخص شد ولی برای نخستین بار در جریان استماع حقوقی حاضر نشده است.
بخش کوچکی از زندگیش در فیلم «بر اساس جنسیت» به تصویر کشیده است و مستندی به نام آر بی جی درباره او در سال ۲۰۱۸ ساخته شد.
فیلم برای حقوقی ها جذابیت های زیادی دارد و برای فمنیست های حقوقی جذابیت هایش دو چندان است. دیدن فیلم می تواند حالتان را خوب کند و قدمهایتان را استوار تر وقتی که ببینید تا همین چند سال پیش در آمریکا چه قوانینی حاکم بوده است و چه تلاشهایی برای تغییر آن شده است.
بخشی از تبعیض هایی که روث به واسطه زن بودن متحمل می شود را در فیلم می بینیم اما بخش های زیادی را هم نمی بینیم. از جمله اینکه وقتی باردار شد، درجه شغلی پایینتری برایش در نظر گرفتند و به خاطر همین تجربه، بارداری دومش را از کارفرما پنهان کرد.
یکی دیگر از نکات جذاب فیلم تعامل روث و دخترش است. تقابل نسلی از زنانی که خودشان را فعال حقوق زنان می دانند با نسل جوانتری که همان انگیزه ها را با جسارت بیشتری دنبال می کنند. تاثیر این دو گروه بر یکدیگر به خوبی در این رابطه به نمایش گذاشته می شود.
درس های زندگی
بچههایی که از طرف مدرسه هفتهای یک بار به بازدید دادگاه میآیند همیشه میپرسند: «همیشه میخواستید قاضی شوید؟» یا دقیقتر بگویم، «قاضی دیوان عالی؟». این سوالها نشان میدهد که چه پیشرفت بزرگی صورت گرفته.
آرزوی قضاوت برای دختران به هیچ وجه از ذهن جوانان امروزی دور نیست. در قدیم، پاییز سال 1956 که من وارد دانشکدهی حقوق شدم، اینطور نبود. کمتر از سه درصد مقامات قضایی ایالات متحده را زنان تشکیل میداد و تنها یک زن در طول تاریخ در دادگاه استیناف کار کرده بود.
امروزه تقریبا نیمی از دانشجویان حقوق و بیش از یک سوم قضات دادگاه فدرال زن هستند. همچنین سه تن از قضات دیوان عالی ایالات متحده. مدیریت بیش از سی درصد دانشکدههای حقوق در ایالات متحده در دست زنان است و بیست و چهار درصد مشاوران حقوقی پانصد شرکت پردرآمد آمریکایی را زنان تشکیل میدهند. تغییراتی که در طول زندگی من حاصل شده بسیار چشمگیر است.
چه خوشوقتی از این بالاتر که هم وکیل بودهام و هم به چشم خودم دیدهام چطور برای اولین بار در تاریخ ایالات متحده ارائهی حق اساسی برابری زنان و مردان در دادگاهها و دیوانهای قضا فراهم شد. فمنیستها، که مردان هم در میانشان هستند، نسلها در پی همین بودهاند. اما تا اواخر دههی شصت میلادی جامعه آمادهی پذیرش این درخواست نبود.
چه چیزی باعث شد در جنبشی دست داشته باشم که در پی برداشتن بندها و سدهای راه رسیدن دختران و پسرانمان به غایت استعدادهایشان بود؟
اول، مادری که خود الگوی لذت بردن از خواندن بود و همواره توصیه میکرد «مستقل» باشم، و بتوانم در برابر هر چه که سرنوشت سر راهم قرار داده از خودم دفاع کنم.
دو، معلمانی که در سالهای رشدم مشوق و الهام بخشم بودهاند. استاد ادبیات اروپاییام در دانشگاه کورنل به نام ولادمیر ناباکف بود که طرز خواندن و نوشتنم را تغییر داد. کلمات نقشها را تصویر میکنند، این را از ناباکف آموختهام. میگفت:
“با انتخاب واژهی مناسب، و ساختار واژگانی مناسب، میتوان تفاوتی عظیم در انتقال تصویر یا ایده ایجاد کرد.”
استاد قانون اساسی و دادگاه فدرالم در دانشکدهی حقوق دانشگاه کلمبیا، جرالد گانتر، مصمم بود مرا در دادگاه فدرال مشغول به کار کند. آن هم با وجود مسئلهای که آن زمان محدودیت و مانعی بزرگ محسوب میشد: هنگام فارغ التحصیلی، من مادر فرزندی چهار ساله بودم. تلاشهای صمیمانهی دکتر گانتر بالاخره نتیجه داد.
سوال دیگری که همیشه از من میپرسند این است: «چه توصیهای برای ما داری؟» توصیهای که برایتان دارم از مادرشوهرم در روز عروسیام گرفتهام. مادرشوهرم میگفت:
«در زندگی مشترک گاهی آدم باید کمی هم کر باشد.»
خودم این توصیه را آویزهی گوشم کردهام، آن هم نه فقط در 56 سال زندگی مشترک بینظیرم بلکه در محیط کار حتی در دیوان عالی هم به این توصیه عمل کردهام. هر وقت کلامی دلسرد کننده یا نامهربان شنیدید بهتر است فراموشش کنید. عصبانیت و خشم چیزی بر توان و ارادهی انسان نمیافزاید.
توصیهی پدرشوهرم هم چراغ راهم بود. در سال های 54 و 55 که بین دبیرستان و دانشگاهم فاصله افتاده بود، شوهرم مارتی در آماد و پشتیبانی ارتش قرارگاه فورت سیل ایالت اوکلاهوما خدمت میکرد. اواخر سال 54 باردار شده بودم و منتظر رسیدن فرزندمان در ماه جولای سال 55 بودیم اما من نگران این بودم که چطور سال بعد با بچهای در بغل دانشگاه را آغاز کنم. توصیهی پدرشوهرم این بود:
«روث، اگر نمیخواهی دَرْسَت را ادامه بدهی، دلیلت به اندازهی کافی محکم هست، کسی هم خرده ای بر انتخابت نمیگیرد. ولی اگر واقعا میخواهی حقوق بخوانی حتما دست از نگرانی بکش و راهی پیدا کن که هم بچهات را بزرگ کنی و هم به دَرْسَت برسی.»
راهی که من و مارتی پیدا کردیم استخدام پرستار بچه از ساعت هشت صبح تا چهار عصر روزهای کاری بود.
آن موقعها که بچههای من کوچک بودند اصطلاح «توازن کار و زندگی» هنوز رایج نشده بود، اما مدیریت زمانی که من به کار میگرفتم تقریبا همین معنا را داشت.
بخش بزرگی از موفقیتم در دانشکدهی حقوق بدون شک تاثیر وجود دختر کوچکم جین بود. هر روز در کلاسهای دانشگاه شرکت میکردم و تا چهار بعدازظهر درس میخواندم؛ باقی ساعات مختص جین بود: پارک میرفتیم، بازی میکردیم یا شعر میخواندیم، حمامش میکردم یا غذایش را میدادم و برایش کتاب میخواندم. بعد از اینکه جین میخوابید با اشتیاقی تازه دوباره سراغ کتابهایم میرفتم. هر بخش زندگیام مایهی دلگرمی بخش دیگر بود و تناسبی ایجاد میکرد که در زندگی دیگر دانشجویان حقوق وجود نداشت.
در زندگی از خوشبختی کم نداشتهام، اما ازدواجم با مارتین دی گینزبرگ مهمتر از هر چیز دیگری بود. کلمات در وصف همسر باهوش، مهربان و رئوفم کم است. از همان ابتدای ازدواجمان معلوم شد که آشپز خوبی نمیشوم. سال 1956 که پسرمان جیمز به دنیا آمد، ازدواجمان چهارساله شده بود و مارتی به خاطر عشق به فرزندان شکمویمان آشپزخانه را ملک خودش کرد و سرآشپز خانهمان شد.
مارتی در لحظهی به دنیا آمدن پسرمان همراهیام کرد، اولین خوانندهی همهی سخنرانیها یا گزارشهایی بود که پیش نویس میکردم، و اولین خوانندهی همه ی مقالاتم، در دو دوره مبارزه با سرطان، پا به پای من در بیمارستان میرفت و میآمد. هیچ ابایی ندارم که بگوییم بدون مارتی هرگز به صندلی دیوان عالی نمیرسیدم.
سال 1993 رون کلین- که آن زمان مشاور کاخ سفید بود- دربارهی نامزدیام گفت:
«اگر از من بپرسید، صد در صد و این را هم گفته باشم که هر چند روث بیدر گینزبرگ حتما باید برای دادگاه عالی انتخاب شود، بدون شوهرش و همهی تلاشهای او به دیوان عالی نمیرسید.»
آن «همه» شامل به دست آوردن حمایت سناتور ایالت خودمان، دنیل پاتریک موینهان و همسو کردن حمایتهای حقوقدانان و وکلای رسمی برای من بود.
بارها گفتهام، سمتی که حالا دیگر بیست و سه سال است برعهده داشتهام بهترین و پرمشغلهترین شغلی است که هر وکیلی آرزویش را دارد.
وظیفهی اصلی دیوان عالی این است که نارساییهای قانون فدرال را ترمیم کند، چون دادگاه عالی اغلب تنها وقتی وارد پرونده میشود که دیگر قضات میان متن صریح قانون اساسی و قانون ایالتی شکافت ایجاده کردهاند، کار ما بسیار حساس است؛ کم پیش میآید که نتیجه غیرقابل شک باشد. با این حال با کمک استدلال مشترک، نگاهی عمیقتر و جدیتر به مسائل و در نظر گرفتن و توجه به نظرات ابتدایی، نهایتا به اجماع میرسیم و کم پیش میآید که از اصل اختلاف نظر داشته باشیم.
وقتی یکی از قضات جدا ًبر این عقیده باشد که اکثریت اشتباه کردهاند، آزادانه مخالفتش را اعلام میکند. خودم هر وقتی که لازم باشد از این موقعیت کمال استفاده را میکنم، دیگر همکارانم هم به همین ترتیب.
با وجود اختلاف نظرات و مسائل اساسی میانمان مثلا بر سر محدود کردن هزینههای کاندیداتوری، حقوق برابر شغلی، دسترسی به سقط جنین، به یکدیگر صادقانه احترام میگذاریم، حتی از همنشینی همدیگر لذت میبریم.
همکاری اصل حیاتی موفقیت در ماموریتی است که ما داریم. به قول قاضی محترم، آنتونین اسکالیا اگر نتوانیم، بگذار و بگذریم، نمیتوانیم از عهدهی وظیفهای که قانون اساسی بر دوشمان گذاشته بر بیاییم.
قبلتر از تغییرات اساسی شرایط کاری زنان گفتم، تغییراتی که خودم شاهدش بودهام اما بایستی قسمت تاریک تصویر را هم دید. اکثر فقیران در ایالات متحده و دنیا زنان و کودکان هستند، درآمد زنان در اینجا و خارج از کشور کمتر از مردانی با سطح تحصیلات و تجربهی یکسان است، محل کار متناسب نیازهای مادران نیست و همچنان باید برای برطرف کردن خشونت جنسی در محل کار و خشونت خانوادگی در خانههایمان چاره ای بیاندیشیم. اما من دلم روشن است که جنبش حرکت به سمت به کارگیری ظرفیتهای همگی آنان که «ما مردم» را میسازند ادامه خواهد داشت.
وفات
گینزبرگ، قاضی سر شناس دیوان عالی آمریکا در شامگاه ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۰ در واشینگتن، دی.سی (جمعه ۲۸ شهریور 1399) به علت سرطان لوزولمعده (پانکراس) در سن 87 سالگی درگذشت.
کمتر شخصیت قضایی در آمریکا به اندازه قاضی دیوان عالی «روث بیدر گینزبرگ» مورد احترام و علاقه دست کم نیمی از افکار عمومی کشور که به دموکرات ها تمایل دارند، بود، به ویژه زنان که نزدیک به سه دهه شاهد صدور احکام و آرای قاضی گینزبرگ در مسیر تغییر قوانین تبعیض آمیز بودند.
جمعیتی که خود جوش در برابر دیوان عالی آمریکا برای ودا با او گردآمده بودند و پلاکاردهایی با عبارت RBG Hero با خود حمل کردند که نشان از محبوبیت وی داشت.
یکی از قضات در باره نقش وی در یوان عالی آمریگا می گوید:
«استدلال حقوقی او بود که در دیوان عالی آمریکا جا انداخت که تبعیض علیه زنان خود نقض قانون اساسی است»
سیروس مهری وکیل حقوق بشر از واشنگتن دی سی در اهمیت شخصیت خانم گینزبرگ می گوید:
«یکی از غول های حقوقی آمریکا، یکی از نمادهای الهام بخش عدالت، حافظ حقوق زنان و اقلیت ها و از قاضی های بزرگ دادگاه عالی که فوت نمود و آمریکا را شوکه کرد.
من از ابتدا شاهد کارنامه حرفه ای او بودم. او از آغاز سعی می کرد در زمینه برابری جنسیتی فعالیت داشته باشد. معمولاً پروندهایی که انتخاب می کرد اکثر اوقات آن هایی بودند که علیه مردانی بود که در حق آنان اجحاف شد و او با دفاع از این مردان می خواست نشان دهد که برابری جنسیتی مهم است و قانون در نهایت باید طوری باشد که برابری را بین مردان و زنان تضمین کند.
روث برای زنانی که امروز به رشته حقوق گرایش دارند، الهام بخش بود. در نقش و الهام بخشی او اغراق نمی توان کرد. او یک گنجینه آمریکایی است. زن و مرد، پیر و جوان، همه آمریکایی که به سمت تحصیل و دانش آموختن در رشته حقوق رفتند، او را به عنوان یک نمونه الهام بخش دفاع از حقوق زنان نگاه می کردند.
بسیاری از زنان به واسطله او وارد این رشته شدند زیرا او خط شکنی بود که دیدند وقتی او می توان این کار را بکند و این موفقیت ها را برای خودش و البته زنان ایجاد کند، به سمت رشته حقوق رفتند. خیلی از زنانی که دهه ها از او جوان تر بودند، در 5 یا 6 سال اخیر با او آشنا شدند، زن هایی از سراسر آمریکا عکس های او را در اتاق شان داشتند و به او به عنوان یک رهبر،الگو نگاه می کردند. بنابراین معنای او برای زنان آمریکایی بسیار زیاد است.»
وقار و کرامت خاصی داشت یک قطب نمای اخلاقی بود مثلا وقتی زنی به نام «لیلی لِدوِدر» به حق خود در دستمزد برابر در مقابل کار برابر با مردان بود، نرسید، و این پرونده به دادگاه عالی امریکا رفت و در نهایت طرفداران او خانم گینزبرگ بازنده شدند. خانم گینزبرگ در بیانه ای که نوشت گفت: «کنگره آمریکا باید برای مشکل چاره جویی کند»
در واقع این جذبه و وقار او بود که از طریق این بیانیه و در نهایت به گنگره راه یافت و گنگره قانونی را تصویب کرد که در دوره ریاست جمهوری اوباما به قانون تبدیل شد.
ممنوعیت سفر از شش الی هفت کشور از جمله ایران به آمریکا بود که هیأت حقوقی در زمینه آن فعال بود و پرونده حقوقی آن به گنگره رفت و در نهایت به داگاه عالی رسید که در آنجا خانم گینزبرگ طرفدار دلایل هیأت بود و گفت:
خانم روث بیدر گینزبرگ جمله معروفی دارد که با آن شناخته می شود که نقل محافل است:
تبعات مرگ
کمتر قاضی در جهان وجود دارد که شخصت وی آنقدر نافذ بوده که مرگش بتواند معادلات سیاسی حاکم را بر هم بزند اما خانم گینزبرگ یکی از این قاضی ها تأثیرگذار بود.
قاضی گینزبرگ که قرار بود در سال ۲۰۱۶ و پس از انتخابات ریاست جمهوری خود را بازنشسته کند، پیروزی دونالد ترامپ باعث شد به رغم بیماری سرطان لوزالمعده، این پست را حفظ کند.
گینزبرگ در زمان حیات، بسیاری نگران بود که در دوران دونالدترامپ فوت کند و به ترامپ فرصت دهد که یک قاضی متمایل به نظرات حزب جمهوری خواه را جایگزینش کند و در میزگرد تلویزیونی GETOWN LAW گفت:
اختلاف بر زمان تعیین جانشین گینزبرگ به مهمترین خبر روز آمریکا تبدل شد و با انتخابات دونالد ترامپ و جوی بایدن گره خورد.
درگذشت نابهنگام یک قاضی پر آوازه که ممکن است معادلات یکی از سرنوشت ساز ترین رقابت های سیاسی آمریکا را که فقط 40 روز به آن مانده به هم بزند. چرا که، حامیان ترامپ اطیمنان از کنترل کامل محافظه کاران در دیوان عالی برای شان مهمتر است به همین دلیل انگیزه بیشتری برای رأی دادن به ترامپ پیدا می کنند ولی از طرف دیگر، نگرانی در میان دموکرات ها در به خطر افتادن حقوق زنان و اقلیبت ها در دیوان عالی کشور سبب می شود که تعدادبیشتری از آنان در حمایت از «جو بایدن» به پای صندوق های رأی بروند.
خالی ماندن کرسی خانم گینزبرگ باعث میشود اگر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سوم نوامبر مورد اعتراض یکی از جناحها قرار بگیرد، تنها هشت قاضی دیوان عالی برای فیصله دادن به اختلافات وجود داشته باشند و در صورتی که رای آنها ۴-۴ باشد، نتیجه انتخابات در هالهای از ابهام خواهد بود.
این واههمه حالا به عنوان بزرگترین دلمشغولی دموکرات ها در کنار تلاشان برای شکست دونالد ترامپ تبدیل شد زیرا با مرگ خانم روث گینزبرگ، اکنون دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا این فرصت را خواهد داشت با انتخاب جایگزین او، ترکیب دیوان عالی ایالات متحده را ۶ به ۳ به نفع محافظهکاران و جمهوریخواهان تغییر دهد.
علت اختلاف به حدود چهار سال قبل بر می گردد. در سال ۲۰۱۶ کمتر از یک سال به پایان ریاست جمهوری اوباما می بایست یک قاضی دیوان عالی آمریکا را انتخاب می کرد اما جمهورخواهان در سنا نظر دادند که اگر شما فقط یک سال به پایان ریاست شما مانده، باید صیر کنید تا مردم ریئس جمهور بعدی را انتخاب کنند و این شخص قاضی را منصوب کند. بنابراین امکان آن رانداند تا وی بتواند یک نامزد برای این داگاه معرفی کند که در نهایت دونالد ترامپ با پیروزی در انتخابات، نامزد دیگری را به سنا معرفی کرد.
حال که مجلس سنای آمریکا در کنترل جمهوریخواهان است و میچ مککانل، رییس آن یکی از مهمترین دستاوردهای خود را انتصاب قضات فدرال و دیوان عالی در چهار سال گذشته میداند، تنها 5 هفته به پایان انتخابات دونالد ترامپ در تاریخ سوم نوامبر، همان سناتورهای جمهوری خواه این بار می گویند نه ما باید به سرعت یک جایگزینی از طریق ترامپ برای دادگاه عالی معرفی کنیم! بنابراین، این استاندارد دوگانه، این ریاکاری در آمرکیا شوکه کننده است.
دونالد ترامپ از زمان تصدی پست ریاست جمهوری آمریکا دو قاضی را به دیوان عالی نامزد و منصوب کرده است و در صورتی که قاضی سوم را نیز قبل از انتخابات بتواند صاحب کرسی کند، کفه ترازو در این نهاد قدرتمند آمریکایی به نفع جمهوریخواهان و محافظهکاران خواهد بود.
یک هفته پس از درگذشت قاضی روت گینزبرگ، دونالد ترامپ، در عصر شنبه 5 مهر، «ایِمی کُنی بَرِت» قاضی دادگاه استیناف ناحیه هفت و دستیار سابق قاضی آنتونین اسکالیا را رسما برای قضاوت در دیوان معرفی کرد.
این قاضی ۴۸ ساله در سال ۱۹۹۷ از دانشکده حقوق نوتردام فارغ التحصیل شد و سپس به عنوان استاد مهمان در دانشکده حقوق دانشگاه جرج واشنگتن مشغول خدمت شد.
فعالیتهای آموزشی و علمی ایمی برت بر قوانین بین المللی، اصالتگرایی، و تفسیر موضوعی قوانین متمرکز بوده است.
فلسفه قضایی او اغلب با رئیس سابقش، آنتونین اسکالیا از قضات سابق دیوان، تشبیه میشود. او در ستایش از توجه عمیق قاضی اسکالیا به متون حقوقی، بارها گفته و نوشته است.
در صورت تایید، وی جوانترین قاضی خواهد بود که به عضویت دیوان عالی آمریکا در میآید و همچنین پنجمین زنی خواهد بود که بر کرسی قضاوت در این نهاد خواهد نشست.
قاضی برت همچنین با گرامیداشت یاد قاضی گینزبرگ او را شکننده سقف شیشهای مانع پیشرفت زنان معرفی کرد.
مرور بیوگرافی قضات از جمله خانم گینزبرگ مؤید آن است که «اشتغال به قضاوت، قاضی را جاودانه نمی کند بلکه چگونه قضاوت کردن قاضی است که نام نیک یا بد از وی باقی می گذارد.»
منابع: وب سایت های ویکی پدیای فارس، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، بی بی سی فارسی، صدای آمریکا فارسی، رادیو فردا، توانا، کانال تلگرامی زن و رهایی و بانک اطلاعات حقوقی شخصی