در قابلمه گدایان فقط آب می جوشد
چهار گدا در چهار نقطه یک دهکده کوچک، در تمام طول روز کاسههای گدایی خود را در مقابل عابران گرفته بودند. با فرا رسیدن شب، هر چهار نفر به کلبه کوچک و مخروبهای رفتند که در واقع خانه آنها محسوب میشد. سقف کلبه در اثر باد، تقریبا خراب شده بود. آنها خسته و گرسنه در مقابل آتشی نشستند که کلبه را هم روشن میکرد.
آن روز گدای اول فقط تکه کوچکی گوشت به دست آورده بود. گدای دوم کمی سبزیجات در کاسه خود داشت. به گدای سوم مقداری ادویه و به چهارمین گدا هم یک مشت برنج داده بودند.
گداها در تاریک و روشن کلبه خود نشستند، زیر لب از صدقات ناچیز گله کردند و از این در و آن در سخن گفتند. بالاخره یکی از آنان گفت که اگر همه صدقات دریافتی خود را در قابلمهای پر از آب جوش بریزند، پس از مدت کوتاهی سوپ لذیذی خواهند داشت که همه را سیر میکند.
این پیشنهاد با موافقت همه رو به رو شد. آب آوردند و قابلمه را روی آتش آویزان کردند. سپس مجدد دور آتش نشستند و هر یک در انتظار سوپی لذیذ بودند. اولین گدا فکر کرد که دیگران سبزیجات، ادویه و برنج خود را در سوپ بریزند، دیگر لزومی ندارد که او تکه گوشت خود را به آن اضافه کند. بنابراین تصمیم گرفت که وقتی آب جوش آمد، تظاهر به انداختن گوشت در سوپ کند. بعدا هم ادعا می کرد که سوپ بسیار مقوی بوده است. در عین حال تکه گوشت را هم برای خود نگه داشته است.
هنگامی که آب جوش آمد گدای اول نقشه خود را عملی کرد. اما دومین، سومین و چهارمین گدا هم همین فکر را کرده بودند. هر چهار نفر تظاهر کردند که تمام دارایی خود را در سوپ ریختهاند.
پس از برداشتن قابلمه از روی آتش، صدای داد و فریاد و مشاجره شدیدی از کلبه چهار گدا به گوش رسید، زیرا همه متوجه شدند که در قابلمه چیزی جز آب جوش وجود ندارد!
به نظر شما چه مهارت فردی در بین این گداها نبود که باعث شد قابلمه شان هیچ محتویاتی نداشته باشد؟ همه آنها خوراکی ارزشمندی داشتند که اگر مشارکت میکردند (و نه تظاهر به مشارکت) حتما سوپ خوشمزهای عایدشان می شد. موافقید؟ حالا تصور کنید در سازمانی یک یا چند کارمند به خاطر اینکه همکارشان کاری را به درستی انجام میدهد از وظیفه خود سرپیچی کنند چه بحرانی سازمان را تهدید خواهد کرد؟
منبع: موسسه فرهنگی ذهن برتر