-
نتایج جستجو
-
با سلام
آیا صدور قرار منع تعقیب دادسرا در دعوای جعل، با اتهام جعل در تاریخ تحریر، بی اعتنا به اعتراض من ( شاکی) به نظر کارشناسی ( نادیده گرفتن حق معترض برای ارجاع به هیئت کارشناسی 3 نفره) قانونی است؟
درود بر شما
در خصوص دو پرونده حقوقی و کیفری با موضوع چک سوالی داشتم ممنون می شوم در صورت امکان راهنمایی فرمایید:
شخص A چک در وجه حامل صادر و تسلیم شخص B می کند این شخص چک را به C واگذار و C هم چک را به برادرش، شخص D واگذار می کند که اسم کوچک شخص C در گوشه ظهر چک درج شده است
چک برگشت می خورد و D با دریافت وجه چک ، آنرا به ترتیب C و B مسترد می کند که تا اینجا دارنده فعلاً B است.
B به دلیل مشکلات مالی و خانوادگی و حتی زندان رفتن A از اقدام چک به مدت 14 سال صرفنظر می کند و پس از مطلع شدن از دارا شدن A چک را با ظهر نویسی کلیه حق و حقوق آنرا به شخص E واگذار می کند.E علیه A دادخواست مطالبه وجه می کند که A در مقام دفاع با ارائه استهشادیه خلاف واقع عنوان می دارد با شخص D معامله ماشین داشته و وجه خودرو نقداً پرداخت شده و باید چک عودت می شد که اصل چک نزد D مانده است با این استشهادیه ابتدا علیه شخص D شکایت خیانت در امانت طرح می کند و دادگاه حقوقی با طرفین A,E به دلیل این شکایت با قرار توقیف دادرسی را صادر می کند.
شکایت خیانت در امانت با صدور قرار منع تعقیب مختومه می گردد.
در صورتجلسه رسیدگی شکایت خیانت در امانت D اعلام میکند، که متن واگذاری به حسابش در ظهر چک را پشت نویسی نکرده و بعد از آن نیز متن واگذاری کلیه حق و حقوق به E را ننوشته استالبته در طی تماس تلفنی برای حل و فصل موضوع توسط شخص E با D گرفته شده D اقرار می کند امضای ظهر چک امضای کارمندش است و شما ها اشتباه کردید امضای و سادگی کردید و چه کسی این متن واگذاری را ظهر چک نوشته است
متاسفانه در کلیه مراحل دادرسی به این نکته امضای کارمندش دیگر اشاره نمی کند.
علی ایحال A علیه E شکایت با عنوان جعل و تحصیل مال نامشروع کرده است و دلیل را هم شهادت شخص E قرار داده
شخص D در جلسه ای که برای حل و فصل با حضور E , B و یک شاهد قبل از ارجاع پرونده به دادسرا تشکیل شده، اقرار می کند چک به من خرج شده گذاشته به حسابم و وجه اش را دریافت کرده ام و به کسی که چک را به من داده عودت داده ام و ادعایی نسبت به آن ندارم و با شخص A نیز حساب و کتابی نداشته و ندارم.
ولی متاسفانه در دادسرا این موارد را اعلام نمی کند و فقط اعلام می دارد که امضا و نوشته من جعل شده است
حال پس از ارجاع به کارشناسی ، کارشناس به اشتباه فقط نوشته واگذاری ظهر چک را منتسب به E دانسته است
حال شخص B که در واقعیت ظهر چک واگذاری را درج کرده است قصد دارد در دادسرا اقرار کند که این متن را ایشان نوشته و فاقد سو نیت بوده و حتی با شخص C نیز صحبت کرده است که در خصوص سیر انتقال چک به ایشان را در دادسرا شهادت دهدآیا با این توضیحات با صدور قرار منع تعقیب نسبت به شخص E و با فرض اینکه با B دارای نسبت فامیلی نیز است و این اقرار شخص B این موضوع خللی در پرونده حقوقی مطالبه وجه چک A و E وارد خواهد کرد ؟
و با توجه به عدم سوء نیت شخص B و شهادت شخص C که اقرار کند ایشان چک را به D داده و گرفته و اسمش نیز ظهر چک است آیا اقرار به نوشتن واگذاری ظهر چک از طرف شخص D احتمال مجازات شخص B می باشد؟با سپاس از بذل توجه شما
با سلام و احترام ؛
دادنامه ای بشرح زیر بصورت غیابی صادر گردیده :
آقای م. ب. فرزند ع داير بر جعل و استفاده از سند مجعول موضوع وکالت نامه شماره … مورخ ۱۳۹۳/۰۶/۳۱ دفترخانه … حوزه ثبتی تهران و کلاهبرداری، با توجه به ۱- شکايت شاکی ۲- کيفرخواست صادره از دادسرای عمومی و انقلاب تهران ۳- نظريه کارشناس رسمی دادگستری که اعلان داشته با استفاده از امکانات رايانه ای، عبارت (با اين تاکيد که وکيل حق انجام هيچ گونه معامالت ناقله را ندارد) از سطر پنجم مورد وکالت نامه حذف و پس از حذف عبارت ندارد، سپس سه سطر (همچنين حق عقد قرارداد نقل و انتقال ملک مرقوم ….. همچنين موکل حق عزل وکيل مرقوم و حق ضم امين و وکيل به وی را ضمن عقد خارج الزم از خود سلب و ساقط نمود )به انتهای مورد وکالت اضافه شده است و به عبارت ديگر مفاد و قالب وکالت نامه موجود در دفتر اسناد رسمی … تهران مطابقت ندارد و مجعول می باشد که نظريه مزبور مصون از اعتراض طرفين قرار گرفته است و توجهاً به اينکه متهم، به موجب وکالت نامه مجعول فوق الاشاره با تنظيم قراردادهای انجام کار پیمانکاری فروش قراردادهای ۱۳۹۴/۰۲/۰۵ ۱۳۹۴/۰۵/۲۲ و ۱۳۹۴/۰۸/۲۰ و ۱۳۹۴/۱۰/۲۲ و ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ و ۱۳۹۵/۰۲/۲۷ مبادرت به بردن مال شاکی به ميزان ۴۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان نموده است، از اين رو دادگاه وقوع بزه ها را محرز دانسته و به استناد مواد ۵۲۳ و ۵۳۳ و ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ و قانون تعزيرات سال ۱۳۷۵ و ماده ۱ قانون تشديد مجازات مرتکبين ارتشاء و اختالس و کلاهبرداری مصوب ۱۳۶۷ مجمع تشخيص مصلحت نظام، متهم را به لحاظ بزه جعل برخی از مندرجات وکالت نامه اشاره شده در مقدمه رای به تحمل سه سال حبس تعزيری و به جهت آنکه متهم با استفاده از سند مجعول مبادرت به بردن مال شاکی نموده است و استفاده از سند مجعول مقدمه کلاهبرداری بوده و يک جرم محسوب می شود، نامبرده را به جهت بزه کلاهبرداری به تحمل ۷ سال حبس تعزيری و پرداخت مبلغ ۴۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان در حق شاکی و پرداخت مبلغ ۴۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان به عنوان جزای نقدی در حق دولت محکوم می نمايد که مجازات اشد لازم الاجرا است. رای صادره غيابی و ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ واقعی قابل واخواهی در همين دادگاه و ظرف مدت بيست روز پس از انقضای مهلت واخواهی قابل تجديدنظر در دادگاه تجديدنظراستان تهران می باشد.
بی اعتباری مفاد وکالت نامه مجعول اعلان می شود.
سوالی که مطرح است، توجه به این موضوع است که، قراردادهای اشاره شده در دادنامه، همگی در اصل یک قرارداد، با یک موضوع و طرفین و شرایط یکسان هستند که به دلیل انقضای مهلت اجرای قرارداد تمدید شده است. علاوه بر این، بالای تمامی قراردادهای مورد اشاره در دادنامه مذکور، عنوان قرارداد جعاله درج گردیده است و نه انجام کار پیمانکاری فروش، و در هیچ بندی از هیچ یک از قراردادهای مذکور، مطلبی درباره پرداخت مبلغ ۴۰ میلیون تومان به میان نیامده، اتفاقا در این قراردادها از طرف جاعل که در این دادنامه متهم گردیده است، مبلغ یک میلیارد ریال سفته بصورت تضمین و امانت تسلیم عامل یا شاکی شده است.
آیا اینکه قاضی در نگارش دادنامه، به دلیل نیاز به ایجاد دلیل منطقی برای احراز اتهام، عنوان قرارداد را از جعاله به پیمانکاری فروش تغییر داده است، تخلف قاضی محسوب نمی شود؟