-
نتایج جستجو
-
با عرض سلام و ادب خدمت عزیزان
بنده دانشجوی سال سوم حقوق هستم و اتفاقی در جریان یک پرونده قرار گرفتم که برایم عجیب بود و میخواهم شماهم در جریان بگزارم:
در پرونده ای سر دفتر اسناد رسمی به دادستان شهرستان گزارش داده که فتوکپی سند پیوستی از روی سند اصلی شماره فلان جعل شده است و تقاضای تعقیب مجازات جاعل یا جاعلان را نموده است.
خلاصه اینکه
الف ، ب و ج بعنوان متهم جلب و پس از تحقیقات و قرار و کیفرخواست به دادگاه میرود حالا قاضی محترم چنین رای داده است که واقعا جالب است که چگونه دلایل دادنامه متناقض و غیر موجه هستند:
رأی دادگاه
در خصوص اتهام متهم الف به جعل سند رسمی و متهم ب به استفاده از سند مجعول توجه به تحقیقات بعمل آمده و محتویات پرونده از جمله گزارش مورخ 1394/10/15 سردفتر شماره فلان که اعلام داشته فتوکپی سند جعلی تعهدنامه شماره23211 مورخ1390/9/22 از روی سند اصلی شماره 23211 مورخ 92/9/22به طرز ماهرانه جعل شده است، با ملاحظه فتوکپی سند جعلی در صفحه سوم پرونده و همچنین اظهارات مطلع آقای فلانی منعکس در صفحه 10 پرونده که اظهار داشته جعل سند کار متهم ردیف اول (الف) میباشد و اظهارات نماینده حقوقی اداره بازرگانی در صفحه 66 که بیان داشته متهم ردیف دوم (ب) طی درخواست مورخ 90/9/23 به شماره ثبت 54923 دبیرخانه ادارهT فتوکپی سند جعلی را پیوست درخواست تحویل اداره بازرگانی داده است.
همچنین اقرار صریح متهم ردیف اول در مرجع انتظامی و شعبه بازپرسی که اظهار داشته جعل سند کار وی می باشد و دفاعیات غیر موجه وی و سابقه جعل از طرف متهم ردیف دوم، دادگاه بره انتسابی را محرز و به استناد مواد 523 و 534 [قانون مجازات اسلامی تعزیرات] متهم ردیف اول بابت بزه جعل سند رسمی به 3 سال حبس تعزیری و متهم ردیف دوم بابت استفاده از سند مجعول به 3 سال حبس تعزیری محکوم می گردد.
به نظر شما هدف قاضی چه بوده است که فقط خواسته به هر قیمتی متهمین را محکوم کند؟
گزارش سردفتر و اظهارات نماینده حقوقی بازرگانی متناقض هم هستند زیرا نماینده حقوقی گفته متهم ردیف دوم کپی سند جعلی را در مورخ 90/9/23 تحویل اداره بازرگانی داده از طرفی سردفتر گفته که سند جعلی 90/9/22 از روی سند اصلی 92/9/22 خیلی ماهرانه جعل شده ، چگونه ممکن است سند اصلی 92/9/22 دو سال قبل از آن در 90/9/33 جعل و استفاده شده باشد؟
آیا این خیال پردازی نیست، در سال90 هنوز سند اصلی تنظیم نشده بود که مورد جعل قرار بگیرد پس گزارش سردفتر کذب محض است چرا محکومیت صادر کرده است.
از طرفی مطلع همان شخص ج است که ابتدا یکی از متهمین بوده است که جلب شده بود و اظهارات متهم از وی اخذ می شود و پس از صدور قرار منع تعقیب دادسرا برای وی قاضی در کمال ناباوری اظهارات وی که در برگه بازجویی متهم اخذ شده است را بعنوان مطلع درج کرده.
متهم الف هم که در دادگاه منکر اقرار شده و گفته پس از جلب بنده با تهدبد و ارعاب در آگاهی به اجبار اقرار کردم
متهمین اعتراض کرده و ضمن ایراد به دلایل فوق الاشعار اظهار داشتند شاکی اصل سند جعلی را ارایه دهد چون این شکایت مطروحه بیشتر شبیه خیالبافی میباشد تا شکایت
اما جالب اینکه، این حکم در تجدیدنظر تایید شد.
جالبتر از همه اینکه، در دادگاه تجدیدنظر از اداره بازرگانی بعنوان شاکی دعوت شده بود و نماینده حقوقی بازرگانی در جلسه شرکت کرده بود در حالیکه اداره فوق در این پرونده عملا سمتی نداشت و ذینفع یا حتی مدعی خصوصی هم نبود.
حتی طی نامه ای که (به تازگی متهمین بدست آوردن) اداره فوق به دادگاه نوشته صراحتا اعلام داشته پرونده در حال رسیدگی بابت شکایت سر دفتر شماره فلان و به اتهام جعل سند رسمی دفترخانه می باشد و ارتباطی به این اداره ندارد ولی تجدیدنظر اصلا توجهی نکرده است و در رای صادره در مشخصات شاکی نام اداره را نوشته و گفته با احراز جعل سند رسمی حکم صادره تایید می گردد.
حال با توجه به این توضیحات، اگر تقاضای اعاده دادرسی شود قبول میشود یا نه یا اینکه از طریق رییس قوه قضائیه اقدام شود بهتر است.
پیشنهاد و راهکار شما چیست؟
مگه میشود یک شاکی جدید و دروغین در مرحله تجدیدنظر معرفی کرد واقعا چنین چیزی ممکن است اتفاق بیفتد؟
درصورت اتفاق متهم بیچاره چکار کند واقعا عدالت این است؟
لطفا بفرمائید متهم باید چکار کند با حکم قطعی که به ناحق صادر شده است؟
ماده ۵۷۹ قانون مجازات اسلامی – کتاب پنجم تعزیرات که مفاد آن در خصوص تخلفات انتظامی قضات است، به چه شکل باید در دادسرای انتظامی قضات مطرح شود؟
مفاد آن:
- بلا اقدام گذاشتن پرونده
- بر خلاف نص صریح قانون رفتار کردن
و الخ …
و یا ماده ۵۷۵ قانون مجازات اسلامی – تعزیرات که مفاد آن در خصوص تعقیب جزایی غیرقانونی می باشد، باید شکایت از قاضی را به چه نهادی ارائه داد؟